عزیز مامانعزیز مامان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

لذت مادر شدن

داستان تولد تو

داستان تولد تو.... یکشنبه 1 دی بود و من 38 هفته 2 روزگی بارداریم رو میگذروندم! ساعت 4:30 نوبت چکاپ هفتگیم بود. با مامانم و علی (آقای پدر) رفتیم دکتر. به دکتر گفته بودم که زایمان طبیعی میخوام و چون علائم خاصی نداشتم و من و علی هر دو بعد از 40 هفته به دنیا اومده بودیم منتظر دخملی نبودیم هنوز. همونطور که در جریانین علی رغم تستهای فرن منفی آب دور بچه همش کم و زیاد میشد. ماما(خانوم سالاری) توی مطب طبق معمول ضربان قلب و حرکتای جنین رو چک کرد و همه چی طبق معمول عالی بود. النا همیشه اینقدر وول میخورد که دکتر نگران حرکتاش نبود. فشارمم عالی بود. به دکتر گفتم همه چی خوبه فقط من هنوز حس خیس شدن دارم. گفت بخواب رو تخت سونو برات چک کنم آب دور بچه رو...
2 دی 1392
1